..:: Welcome ::..
صدایی از آوار بلا ، از غروب و از طلوع ، پیکر کاغذی که برویش چکه کنان روانه می شد ...! می خواند ستاره ، بی کس و پر غم ، تشنه از فردا ، بی قرار، انتظار ........ اندکی می گذرد ؛ نفس آرام می گیرد از شب بی ستاره خوندن ، از نگاهه بی پناهه موندن .. و حال زمان حضور خستگی هاست ! تنها ، شروع ظلمت ، فریاد نفسها...! از سر خط : آواره از غم ، تجسم ، نهایت ، صدای بی صدای گریه ای در خلوت شب .. سجده ی سنگی بر عشق ! بوسه بر خاک ، و بوسه بر شعری که شکستن است ... نگاهی به نگاه ، عمر ، گذشته ، خیالی به خیال ...! و اینک سکوت و درد ، آغاز فریب ! تکیه بر بغض صدای مردکی غریب ...! و پایان رؤیایی منجمد : " اشک چشمی که روی خاکستر حسرت می بارد " تکرار از سر خط : مرغکی در بستر غم ، همسفرتر از نفس .. آمد !! و اکنون مرگ آخرین سکوت ...!!
Design By : MeysaM |